فاطمه ملازهی

مطالب مربوط به دروس عربی،دین و زندگی،فلسفه،منطق و زمین شناسی دبیرستان

فاطمه ملازهی

مطالب مربوط به دروس عربی،دین و زندگی،فلسفه،منطق و زمین شناسی دبیرستان

فارغ التحصیل حوزه
کارشناس زمین شناسی محض
کارشناس ارشد الهیات و معارف اسلامی/علوم قرآن و حدیث
دبیر دبیرستان/سیستان و بلوچستان

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۷ مطلب با موضوع «عربی یازدهم تجربی» ثبت شده است

۰۸
اسفند


درس هفتم

تأثیر زبان فارسی بر زبان عربی

واژگان فارسی از عصر جاهلیت وارد زبان عربی شدند،کلمات فارسی زیادی به خاطر ورود ایرانیان به عراق و یمن وارد زبان عربی شده است،این کلمات مربوط می شود به بعضی از کالاها که عرب نداشتند مثل مُشک و ابریشم.و این انتقال شدت گرفت زمانی که ایران به دولت اسلامی پیوست.

و در عصر عباسی نفوذ زبان فارسی افزایش یافت هنگامی که ایرانیان در بر پا داشتن دولت عباسی دست داشتند مثل ابومسلم خراسانی آل برمک شرکت کرده اند و ابن مقفع در این نقش بزرگی در این تأثیر داشت،پس تعدادی از کتاب های فارسی مثل کلیله و دمنه را به عربی ترجمه کرده است،فیروز آبادی لغت نامه معروفی به نام قاموس دارد که واژگان بسیاری را به عربی در بر دارد.ودانشمندان عربی و فارسی ابعاد این تأثیرات را در پژوهش های خود بیان کرده اند،دکتر تونجی کتابی که کلمات فارسی عربی شده را در بر دارد تألیف کرده وآن را«معجم معربات فارسی در عربی» نامیده است.


اما کلمات فارسی که وارد زبان عربی شده اند صداها و وزن هایشان دگرگون شده است،و عرب ها بر اساس زبان خودشان آن را به زبان می آورند،پس حروف فارسی«گ،چ،پ»که در زبانشان نیست به حروف نزدیک به مخارج آنها تبدیل کرده اند؛

مثل:

پَردیس---- ِفردَوس،        مِهرگان---- مِهرَجان       چادُرشَب ---- شَرشَف و......

و کلمات دیگری از آنها بر گرفته اند،مثل«یَکنِزونَ» در آیه(......یکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّة...)از کلمه«گنج»فارسی آمده است.

ما می دانیم دادوستد کلمات در بین زبان ها در جهان امریست طبیعی که آنهارا غنی می کنددر شیوه ها و بیان،و نمی توانیم زبانی را پیدا کنیم که بدون واژه ها وارد شده باشد؛تأثیر زبان فارسی بر زبان عربی قبل از اسلام بیشتر از بعد اسلام بوده است،اما بعد از ظهور اسلام کلمات عربی در زبان فارسی به دلیل عوامل دینی تأثیر بیشتری داشته است.

فارسی

پارسی

  • فاطمه ملازئی
۰۷
اسفند



درس ششم

آنه ماری شیمل

دکتور«آنه ماری شیمل »از مشهورترین شرق شناسان شمرده می شود.در «آلمان» متولد شد و از کودکی اش علاقمند به  هر آنچه که مربوط به مشرق بود و شیفته«ایران» بود.هنگامی که یادگیری زبان عربی را شروع کرد پانزده سال داشت.  درحالی که نوزده سال داشت به مدرک دکترا درفلسفه ومطالعات اسلامی دست یافت،زبان ترکی را فرا گرفت ودردانشگاه آنکارا تدریس کرد.

شیمل جهان مسیحیت غرب را به فهم حقایق دین اسلام و اطلاع بر آن دعوت می کرد.واین کار مقام وی را دردانشگاه های کشورهای اسلامی بالابرد،

بنابراین به دکترای افتخاری از دانشگاه های سند و اسلام آباد و پیشاور و قونیه وتهران دست یافت.

او زبان های بسیاری را فرا گرفت از جمله فارسی و عربی و ترکی انگلیسی و فرانسوی و اردو وبه زبان فارسی سخنرانی هایی می کرد پس او همانطوری بود که امام علی (ع)فرمودند:

«آدمی به هر زبانی انسان است.(با دانستن هر زبان جدیدی یک انسان جدید است)».

شیمل بیشتر از صد کتاب و مقاله تألیف کرد از جمله آن ها کتابی پیرامون شخصیت جلال الدین رومی است.


او زندگی کردن در مشرق را دوست می داشت،به همین خاطر مدت طولانی در هند و پاکستان تدریس کرد، و همین طور نزدیک به بیست و پنج سال در دانشگاه «هاروارد»تدریس کرد.

شیمل قبل از وفات خود به همکارانش سفارش کرد که گروهی جهت گفت و گوی دینی و فرهنگی تشکیل دهند که هدف برتر و والای آن «امداد پل های دوستی و تفاهم میان اروپا و جهان اسلامی» و «وحدت میان تمدن ها می باشد».

شیمل در یکی از مصاحبه های خود به دعاهای اسلامی اشاره کرد و گفت:

«من دعاها و احادیث اسلامی را به زبان عربی می خوانم و به ترجمه آن ها مراجعه نمی کنم».

او نوشتن این حدیث را بر قبرش سفارش کرد :

«مردم خوابند چون بمیرند بیدار شوند».

رسول الله صلی الله عیله وسلم

  • فاطمه ملازئی
۰۷
اسفند


درس پنجم

دروغ

«دروغ کلید هر بدی است» رسول الله صلی الله علیه وسلم

مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم آمد وپس گفت:اخلاقی به من بیاموز که خیر دنیا و آخرت را برایم فراهم کند.پس پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:دروغ نگو.

و امام علی علیه السلام گفت:بهترین برادرت کسی است که با راستگویی خود،تو را به راست گویی دعوت کند و با نیکو کاری هایش تو را به بهترین کارها فرا خواند.

بنابراین با خودت و دیگران در زندگی راستگو باش،و هرگز از واقعیت فرار نکن،پس اگر از واقعیت فرار کنی به زودی با مشکلات و سختی های فراوانی رو به رو خواهی شد،و چندین بار ناچار به دروغگویی می شوی،و بعد از آن دروغت برای دیگران آشکار می شود،پس شکست میخوری در زندگی ات.

و این داستان کوتاهی است که روشن می کند برای تو نتیجه دروغگویی را:

چهار نفر از دانشجویان قرار گذاشتند اینکه در امتحان غیبت کنند پس تلفنی با استاد تماس گرفتند و به او گفتند:یکی از لاستیک های ماشین ما ترکیده است،و ما چرخ یدکی نداریم،و ماشینی که مارا به دانشگاه برساند نمی یابیم،و ما الان در مسیری دور از دانشگاه هستیم،و نمی توانیم در زمان مشخص شده در امتحان حاضر شویم.استاد موافقت کرد که برای آنها امتحان را به مدت یک هفته به تأخیر بیندازد،پس دانشجویان بخاطر آن کار خوشحال شدند،


زیرا نقشه آنها برای تأخیر امتحان عملی شد.

در هفته بعد در زمان مشخص شده برای امتحان حاضر شدند،و استاد از آنها خواست اینکه هر کدامشان در گوشه ای از سالن امتحان بنشینند،تا آنها را ازهم جدا کند،سپس برگه های امتحان را میان آنها توزیع کرد ،وقتی که به سؤالات نگاه کردند، تعجب کردند زیرا آنها اینگونه بود:

۱-چرا تایر ترکید؟

۲-کدام تایر ماشین شما ترکید؟

۳-این حادثه در کدام خیابان اتفاق افتاد؟

۴-ترتیب نشستن شما در ماشین چگونه بود؟

۵-چگونه توانستید مشکل خود را حل کنید؟

۶-هنگامی که تایر ترکید ساعت چند بود؟

۷-در آن زمان چه کسی از شما خود رو را می راند؟

۸-آیا ضمانت می کنی که دوستانت مثل پاسخ تو جواب دهند؟

دانشجویان شرمنده و پشیمان شدند و به خاطر کارشان معذرت خواستند،استاد آنها را نصیحت کرد و گفت:هر کس دروغ گوید موفق نمی شود،دانشجویان با استاد خود پیمان بستند که دروغ نگویند و با پشیمانی به او گفتند :به ما درسی آموختی که هرگز آن را فراموش نخواهیم کرد.

  • فاطمه ملازئی
۰۲
دی

اَلدَّرسُ الرَابِعُ(درس چهارم)

آدابُ الْکَلامِ

آداب سخن گفتن

(یا أیُّها الذین آمنوا اتَّقوا الله و قولوا قولاً سدیداً ) آلأحزاب: ۷۰

(ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و سخنی استوار بگویید).احزاب:۷۰
للکلام آداب یجب على المُتکلّم أن یعمّل بها و یدعُوَ المُخاطبین بکلام جمیل إلى العمل الصالح، وَ أن لا یجادلهم بتعنَُت 

سخن گفتن آدابی دارد بر گوینده واجب است که به آنها عمل کند و با سخنی زیبا مخاطبان را به کار نیک دعوت کند و به قصد مچ گیری با آنها ستیزه(بحث و جدل) نکند.

(اُدع إلى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی أحسَنَ) النحل: ۱۲۵

(با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، جدال و گفتگو کن). نحل:۱۲۵

ویجب أن یکون عاملاً بما یقول، حتى یُغیّر سلوکهم، (لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ) الصَّف:۲۰

و باید که به آنچه می گوید عمل کننده باشد، تا رفتارشان را تغییر دهد، (چرا چیزى مى گویید که انجام نمى دهید)صف:۲۰

و یجب أن یُسَلّم قبل التکلّم «آلسّلام قبل الکلام.» الإمام الصّادق(علیه السلام)

و باید که پیش از سخن گفتن سلام کند «سلام کردن پیش از سخن گفتن.»

کما یجب آن یکون کلامُهٔ لیناً علی قدر عقول المُستمعین، لکی یقنعهم و یکسب مودّتهم.

همان طور که باید سخن او نرم و به اندازهٔ خرد شنوندگان باشد، تا آنان را قانع کند و دوستی آنان را به دست بیاورد.

«کلم الناس على قدر عُقولهم.» رسول الله صلی الله علیه وسلم، و «عوّد لسانک لین الکلام .» الإمام علیُّ علیه السلام

«با مردم به اندازهٔ خردشان سخن بگو.» رسول الله صلی الله علیه وسلم، و زبانت را به نرمی سخن عادت بدہ. امام علی علیه السلام.

وعلیه أن لا یتکلم فی ما لیس له به علم، (و لا تقف ما لیس لک به علم) (الإسراء: ٢٦)

و براو(گوینده) واجب است که درباره چیزی که آگاهی ندارد سخن نگوید،(ازچیزی که بدان آگاهی نداری پیروی مکن).

وعلیه أن لا یتدخل فی موضوع یُعرّض نفسه للتهم: «إتقوا مواضع التهم.» رسول الله صلی الله علیه وسلم

براوست که در موضوعی دخالت نکند که خویشتن را در معرض تهمت قرار دهد. «از جایگاههای تهمت بپرهیزید».

المتکلم یعرف بکلامه. «تکلموا تعرفوا، فان المرء مخبوء تحت لسانه.» الامام علی علیه السلام

گوینده با سخنش شناخته میشود. «سخن بگویید تا شناخته شوید»، زیرا انسان زیر زبانش پنهان است».

فی بعض الأوقات قدرة الکلام أقوى من السلاح. «رب کلام کالحسام.» الإمام علی علیه السلام

در برخی مواقع  قدرت سخن از سلاح قوی تر است. «چه بسا سخنی مانند شمشیر باشد».

و رب کلام یجلب لک المشاکل. «فکر تم تکلم تسلم من الزلل.» الامام علی علیه السلام

 و چه بسا سخنی که برایت مشکلات بیاورد. «فکر کن سپس سخن بگو تا از لغزش در امان مانی».

 یجب على الإنسان الاجتناب عن ذکر الأقوال التی فیها احتمال الکذب.«لا تُحدّث بما تخاف تکذیبه.» الإمام علی علیه السلام

 برانسان واجب است از ذکر سخنانی که در آن احتمال دروغ هست دوری کند. «چیزی را نگو که از تکذیب آن میترسی».

طوبى لمن لا یخاف الناس من لسانه. «من خاف الناس من لسانه فهو من أهل النار» رسول الله صلی الله علیه وسلم، و من آداب الکلام قلته، «خیر الکلام ما قل و دل.» امام علی علیه السلام

خوشا به حال کسی که مردم از زبانش نمی ترسند. «هرکس مردم از زبانش بترسند از اهل آتش (دوزخیان) است» رسول الله صلی الله علیه وسلم ،و از آداب سخن گفتن اندک بودن آن است. «بهترین سخن، آن است که کم باشد و گویا».

 وقف رجل جمیل المطهر أمام سقراط یفتخر بملابسه و بمظهره، فقال له سقراط: تکلم حتى أراک.

مردی دارای ظاهری زیبا رو به روی سقراط ایستاد و به لباس ها و ظاهرش افتخار می کرد، سقراط به او گفت: سخن بگو تا تو را ببینم.

  • فاطمه ملازئی
۰۲
دی

اَلدَّرسُ الثّالِث (درس سوم)

عجائِبُ الأَشجارِ

شگفتی های درختان

 ظواهر الطبیعة تُثبت حقیقة واحدة وهی قدرة الله، والآن نصف بعض هذه الظواهر،

 

 پدیده های طبیعی یک حقیقت را ثابت می کنند و آن قدرت خداست، و اکنون بعضی از این پدیده ها را توصیف می کنیم،

 

 العنب البرازیلی شجرة تختلف عن باقی أشجار العالم،تنبت فی البرازیل، و تنمو أثمارها على جذعها، وَ من أهمّ مُواصفات هذه الشجرة أنها تُعطی أثماراً طول السَّنَةِ.

 

 انگور برزیلی درختی است که با بقیهٔ درختان جهان فرق دارد، در برزیل می روید و میوه هایش روی تنهٔ آن هستند و از  مهمترین ویژگیهای این درخت، این است که در طول سال میوه هایی می دهد.

 

 شجرة السِّکویا شجرةٌ من أطولِ أشجارالعالم فی کالیفورنیا، قد یبلغ ارتفاع بعضها أکثر من مئَة متر و قد یبلغ قطرها تسعة أمتار، و یزید عمرها على ثلاثة آلاف و خمسمئة سنة تقریباً.

 

 درخت سکویا درختی است از بلندترین درختان جهان در کالیفورنیا، گاهی ارتفاع برخی از آنها به بیش از صد متر می رسد و گاهی قطر آن به نه متر می رسد و عمر آن تقریباً بیشتر از سه هزار و پانصد سال است.

 

اَلشجرة الخانقة شجرة تنمو فی بعض الغابات الاستوائیَّة، تبدأ حیاتها بالالتفاف حول جذع شجرة و غصونها، ثم تخنقها تدریجیاً. یوجد نوع منها فی جزیرة قشم التی تقع فی مُحافظة هرمزجان. 

 

 درخت خفه کننده درختی است که در برخی جنگل های استوایی می روید ، زندگی اش را با درهم پیچیدن به دور تنهٔ درخت  آغاز می کند، سپس آن را کم کم خفه می کند. نوعی از آن در جزیرهٔ قشم که در استان هرمزگان واقع است وجود دارد.

 

 شجرة الخبز شجرة استوائیة تنمو فی جزر المُحیط الهادی، تحمل أثماراً فی نهایة أغصانها کالخبر. یأکل الناس لُبَّ هذه الأثمار 

 

درخت نان درختی استوایی است که در جزایراقیانوس ارام رشد می کند، میوه هایی مانند نان در انتهای شاخه هایش حمل می کند. مردم مغز این میوه ها را می خورند.

 

شجرة النفط شجرة یستخدمُها المُزارعون کسیاج حول المزارع لحمایة محاصیلهم من الحیواناتِ؛

 

 درخت نفت درختی است که کشاورزان آن را مانند پرچینی دور کشتزارها برای حمایت از محصولاتشان از حیوانات به کار می گیرند؛

 

 لأن رائحة هذه الشجرة کریهة تهرب منها الحیوانات، و تحتوی بذورها على مقدار من الزیوت لا یُسبّب اشتعالها خروج أی غازات مُلَوّثةٍ.

 

زیرا بوی این درخت، ناپسند است و حیوانات از آن فرار می کنند و دانه هایش حاوی مقداری روغن است که سوختن آن هیچ گاز آلوده کننده ای ایجاد نمی کند.

 

و یُمکن إنتاج النفط منها. و یوجد نوع منها فی مدینة نیکشهر بمُحافظة سیستان و بلوشستان بِاسْم شجرة مداد.

 

و تولید نفت از آن امکان پذیر است.ونوعی از آن درشهر نیکشهردراستان سیستان و بلوچستان به نام درخت مداد وجود دارد.

 

 شجرة البلوط هی من الأشجار المُعمّرة و قد تبلغ من الغمر ألفی سنة. توجد غابات جمیلة منها فی مُحافظة إیلام و لرستان. یدفن السنجاب بغض جؤزات البلوط السلیمة تحت التراب، و قد ینسى مکانها. و فی السنة القادمة تنمو تلک الجوزة و تصیر شجرة.

 

 درخت بلوط از درختان کهنسال است و عمر آن به دو هزار سال می رسد. جنگل های زیبایی از آن در استان ایلام و لرستان وجود دارد. سنجاب برخی دانه های سالم بلوط را زیر خاک پنهان می کند و گاهی محل آن را فراموش می کند. و در سال آینده آن دانه رشد می کند وتبدیل به درختی می شود.

 

 قال الإمام الصادق (علیه السّلام): ازرعوا و اغرسواء، ... و الله ما عمل الناس عملاً أحل وَ لا أطیب منه.

 

امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند: کشاورزی کنید و نهال بکارید، ... به خدا سوگند مردم کاری را حلال تر و پاک تر از آن انجام نداده اند.

  • فاطمه ملازئی
۱۹
آذر

اَلدرسُ الثانی (ىرس دوم)

فی مَحْضَِر الْمُعَلِّمِ 

در حضور معلم


 فی الحضة الأولى کان الطلاب یستمعون إلى کلام مُدرّس الکیمیاء، وکان بینهم طالب مُشاغب قلیل الأدب، یضرّ الطلاب بسلوکه،

 در زنگ اول دانش آموزان به سخن معلم شیمی گوش می دادند، و بین آنها دانش آموزی شلوغ و بی ادبی بود که با رفتارش  به دانش آموزان آسیب می رساند،

  یلتفت تارة إلى الوراء و یتکلم مع الذی خلفه و تارة یهمس إلى الذی یجلس جنبة حین یکتُب المُعلَمُ على السبّورة؛

 یک باربه عقب بر می گشت و با کسی که پشت سرش بود صحبت می کرد و یک بار وقتی که معلم روی تخته می نوشت با کسی که کنارش بود، پچ پچ می کرد؛

 وفی الحصة الثانیة کان الطالب یسأل مُعلّم علم الأحیاء تعنّتاً؛و فی الحصة الثالثة کان یتکلم مع زمیل مثله و یضحک؛

 فنصحهٔ المعلم و قال: من لا یستمع الی الدرس جیداً یرسب فی الامتحان. ولکن الطالب استمرعلی سلوکه.

 و در زنگ دوم همین دانش آموز به قصد مچگیری از معلم زیست شناسی سؤال می پرسید؛ودر زنگ سوم با هم کلاسی  مانند خودش صحبت می کرد و میخندید؛ معلم او را نصیحت کردوگفت: هرکس به درس خوب گوش فرا ندهد در امتحان  مردود می شود. اما دانش آموزبه رفتارش ادامه داد.

 فکر مهران حول هذه المُشکلة، فذهب إلى مُعلّم الأدب الفارسی و شرح له القضیة و قال:

 مهران دربارهٔ این مشکل فکر کرد، نزد معلّم ادبیات فارسی رفت و موضوع را برایش شرح داد و گفت:

 أحب أن أکتُب إنشاء تحت عُنوان «فی مَحضَرِ المُعلّم»؛ فَوافَق المُعلّم على طلبه، وَ قال له:

 دوست دارم انشایی تحت عنوان ( در حضورمعلم ) بنویسم؛ معلم با درخواستش موافقت کرد وبه او گفت:

 إن تطالع کتاب «مُنیة المُرید» لزین الدین العاملی «الشهید الثانی» یُساعدک على کتابة إنشائک؛

  اگر کتاب «منیة المرید» زین الدین عاملی «شهید ثانی» را مطالعه کنی تو را در نوشتن انشایت کمک می کند؛

  ثم کتب مهران انشاءهُ و آعطاهُ لمّعلمه. فقال المعلم لهُ:

  سپس مهران انشایش را نوشت و به معلم خویش داد. معلم به او گفت:

 إن تقرأ إنشاءَک أمام الطلاب فسوف یتنبَّة زمیلک المُشاغب.

 اگر انشایت را مقابل دانش آموزان بخوانی همکلاسی شلوغت آگاه خواهد شد.

 و هذا قسم من نص إنشائه:

 و این بخشی از متن انشای اوست:

... ألف عدّة من العلماء کتُباً فی مجالات التربیة و التعلیم، یرتبط بعضها بالمُعلَم، وَ الأخرى بالمُتعلّم: وَ للطالب فی محضر المُعلّم آداب، من یلتزم بها ینجح؛ أهمّها:

... تعدادی از دانشمندان کتابهایی در زمینه های آموزش و پرورش نوشته اند ،که برخی از آنها به معلم ربط دارد، و برخی    دیگر به یادگیرنده؛ دانش آموز در حضور معلم آدابی دارد، هرکس پایبند آن باشد موفق می شود؛ مهمترین آنها عبارتنداز:

 ۱.أَن لا یعصی أَوامر المعلم.

 اینکه از دستورهای معلم سرپیچی نکند.

 ۲. اَلاجتناب عن کلام فیه إساءة للأدب.

 از سخنی که در آن بی ادبی باشد دوری کند.

 ۳. أَن لایهرب من اَداء الواجبات المدرسیة.

 اینکه از انجام تکالیف مدرسه نگریزد.

٤.عدم النوم فی الصف، عندما یُدرس المُعلَمُ.

 نخوابیدن در کلاس، وقتی که معلّم درس می دهد.

۵.أَن لایتکلم مع غیره من الطلاب عندما یادرس المعلم.

 اینکه وقتی معلم درس می دهد، با دانش آموزان دیگر صحبت نکند .

 ٦. أَن لا یقطع کلامهُ، و لا یسبقهٔ بالکلام، و یصبر حتی یفرغ من الکلام.

 اینکه سخن او را قطع نکند،و در سخن، از او پیشی نگیرد، و صبر کند تا سخن او تمام شود.

٧. الجلوس أمامة بأدب، و الاستماع إلیه بدقة و عدم الالتفات إلى الوراء إلا لضرورة.

 در مقابل او با ادب نشستن، و گوش فرا دادن به اوبا دقت و برنگشتن به پشت سر مگر به ضرورت.

 لمّا سمع الطالب المُشاغب إنشاء مهران، خجل و تدم على سلوکه فی الصف.

 وقتی که دانش آموز شلوغ انشای مهران را شنید، شرمنده شد و از رفتارش در کلاس پشیمان شد.

 قال الشاعر المصری أحمد شوقی عن المُعلم:

 شاعر مصری احمد شوقی دربارهٔ معلم گفته است:

  قم للمُعلّم وفه التبجیلا                                   کاد المُعلم آن یکون رسولا

 برای معلم برخیز و احترامش را کامل به جای آور، نزدیک است که معلم پیامبرگردد.

  أعلمت أشرف أو أجل من الذی                          یبنی وَ یُنشئ أنفساً وَ عُقولا

  آیا شریف تر یا بزرگتر از کسی که، روان ها و عقل ها را می سازد و می آفریند،می شناسی

  • فاطمه ملازئی
۱۸
آذر


الدرس الأول

مِن آیاتِ الَْاخلاقِ.

از آیه های اخلاقی.

﴿بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ)


 ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ.یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ.﴾


(اى کسانى که ایمان آورده‏ اید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند.اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏ اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏ اش را بخورد از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏ پذیر مهربان است).الحجرات:۱۲و۱۱

قد یکون بین الناس من هو أحسَن منا، فعلینا أن نبتعد عن العُجب وَ أن لا تذکر عیوب الآخرین بکلام خفی أؤ بإشارة. فقد قال أمیر المُؤمنین علی  «أکبر العیب أن تعیب ما فیک مثلة».

گاهی در میان مردم کسی است که بهتر از ماست،پس بر ما واجب است که از خودپسندی دوری کنیم و عیب های دیگران را با سخنی پنهان یا با اشاره یادآوری نکنیم.امیرمؤمنان علی علیه السلام فرموده است:«بزرگترین عیب آن است که چیزی را که در خود داری بر دیگران عیب بشماری».

تنضخنا الآیة الأولى و تقول: لا تعیبُوا الآخرین. وَ لا تُلّقبولهم بألقاب یکرهونها. بئس العمل الفسوق ؛ و من یفعل ذلک فهو من الظالمین.

 آیهٔ نخست، ما را پند می دهدو میگوید: عیب جویی دیگران نکنید. و به آنان لقب هایی که ناپسند می دارند ندهید. آلودگی به گناه بد است و هرکس چنین کند در این صورت از ستمگران است.

إذن فقد حرّم الله تعالى فی هاتین الآیتین:

بنابراین، خدای بلندمرتبه در این دو آیه حرام ساخته است:

- الاستهزاء بالآخرین، و تسمیتهم بالأسماء القبیحة.

مسخره کردن دیگران، و نامیدن آنها با اسم های زشت.

 - سوء الظن، و هو اتهام شخص لشخص آخر بدون دلیل منطقی.

 بدگمانی، و آن عبارت است از اتهام زدن کسی به کسی دیگر بدون دلیلی منطقی.

 - التجسس، وَهوَ مُحاولة قبیحة لکشف أسرار الناس لفضحهم وّ هو من کبائر الذنوب فی مکتبنا و من الأخلاق السیئه

جاسوسی، و آن عبارت است از تلاشی زشت برای آشکار ساختن رازهای مردم و برای رسوا کردن آنها که از گناهان بزرگ در آیین ما و از اخلاق بد است.

- و الغیبة، وَ هی من أهم أسباب قطع التواصل بین الناس.

 غیبت، و آن از مهمترین دلیل های قطع ارتباط میان مردم است.

سَمَّى بغض المُفسرین سورة الخجّرات التی جاءت فیها هاتان الآیتان بسورة الأخلاق.

 برخی مفسران سورهٔ خجرات را که در آن این دو آیه آمده است سورهٔ اخلاق نامیده اند.

  • فاطمه ملازئی