فاطمه ملازهی

مطالب مربوط به دروس عربی،دین و زندگی،فلسفه،منطق و زمین شناسی دبیرستان

فاطمه ملازهی

مطالب مربوط به دروس عربی،دین و زندگی،فلسفه،منطق و زمین شناسی دبیرستان

فارغ التحصیل حوزه
کارشناس زمین شناسی محض
کارشناس ارشد الهیات و معارف اسلامی/علوم قرآن و حدیث
دبیر دبیرستان/سیستان و بلوچستان

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۷ مطلب با موضوع «عربی یازدهم انسانی» ثبت شده است

۲۱
اسفند

درس هفتم

نا امید نشوید

«هر کس چیزی را بخواهد و بکوشد می یابد رسول الله صلی الله علیه و سلم»

هیچ مشکلی نیست که قادر به شکست انسانی که بر خدا توکل می کند و برخودش و توانایی هایش اعتماد می کند،بسیاری از افراد موفق باعث شگفتی دیگران هستند:با وجود اینکه معلول و فقیر بودند و یا با مشکلات بسیاری در زندگی شان بوده اند از جمله:

استاد مهدی آذر یزدی او مشهور ترین نویسنده داستان های کودکان،در سن بیست سالگی کارگری ساده بود،سپس کتاب فروش شد،و در زندگیش به مدرسه نرفته بود.

هلن کلر هنگامی که به نوزده ماهگی رسید، دچار تب شدیدی شد که او را کودکی نابینا ناشنوا و لال گردانید؛پس پدر و مادرش اورا به مؤسسه اجتماعی معلولین فرستادند.معلم هلن توانست حروف الفبا و صحبت کردن از راه لمس کردن و بویائی را به او یاد دهد:و هنگامی که به بیست سالگی رسید،در جهان مشهور شد و تعدادی مدرک دانشگاهی به دست آورد. و سرانجام توانست به کشورهای گوناگون مسافرت کند.و چندین سخنرانی اجرا کرد و باعث شگفتی روزگارش شد.هلن هجده کتاب که به پنجاه زبان ترجمه شده اند را تألیف کرد.



مهتاب نبوی دختر بدون دست به دنیا آمد،و با وجود این می نویسد و نقاشی می کشد شنا می کند،و کمر بند مشکی در تکواندو به دست آورد و کتابی را تألیف کرد.

کریستی براون در خانواده فقیری به دنیا آمد و دچار فلج مغزی بود، و قادر به راه رفتن و صحبت کردن نبود، پس مادرش او را کمک کرد. در روزی از روزها کریستی با پای چپش تکه گچی برداشت تنها اندام تحرک از بین دست و پایش بود چیزی را نقاشی کرد. و از همانجا زندگی جدیدش آغاز شد کریستی بسیار تلاش کرد و نقاش و شاعر شد و کتابی با نام « پای چپم »تألیف کرد پس بعدا فیلمی شد که جایزه  اوسکاردریافت کرد.

  • فاطمه ملازئی
۲۱
اسفند


درس ششم

به سه تا( شخص) دلسوزی کنید

مسلمانان در غزوه طیء«سفانة»دختر«حاتم طایی»را اسیر کردند کسی که در بخشش به او مثال زده می شود،و زمانی که همراه اسیران پیش رسول الله صلی الله علیه و سلم رفت،به او گفت:پدرم سرور قوم بود.اسیررا آزاد و همسایگان را نگهبانی می کرد و از خانواده و ناموس حمایت می کرد و اندوه غمگین را می زدود،و درمانده را طعام می داد،و صلح را منتشر می کرد و ناتوان را در سختی ها ی روزگار یاری می کرد،و هیچ کس با خواسته ای نزد او نیامد که او را ناامید برگرداند،من دختر حاتم طایی هستم.

پس رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: به راستی این صفات مؤمنان است؛او را رها کنید زیرا پدرش خوی های پسندیده را دوست داشت؛و خداوند اخلاق پسندیده را دوست دارد.

سپس فرمود:دلسوزی کنید بر ارجمندی که خوار شده،دارایی که ندار شده،و دانایی که میان نادان ها تباه شده است.

پس وقتی که پیامبرصلی الله علیه وسلم او را آزاد کرد به سوی برادرش «عدی»که بعد از وفات پدرش سرور(ریئس) قبیله اش بود بازگشت،پس به او گفت:ای برادرم،من در این مرد ویژگی هایی را دیدم که مرا شگفت زده می کند،او را دیدم که نیازمند را دوست دارد،و اسیر را آزاد می کند،و بر کوچکترها رحم می کند و ارزش بزرگتر را می داند،ندیدم جوانمرد تر و گرامی تر ازاو،پس اگر پیامبر است سبقت کننده دارای فضیلت است،و اگر پادشاه است پس خوار نمی شوی در ارجمندی پادشاهی او،پس عدی به طرف رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد سپس اسلام آورد و سفانة نیز اسلام آورد.

همه قبیله طی بعد از اینکه پیامبر دستور آزادی اسیرانشان را داد اسلام آوردند.

دفتر پنجم از مثنوی معنوی برای مولانا جلال الدین رومی        

                گفت پیغمبر که رحم آرید بر                                جان من کان غنیا فافتقر

               والذی کان عزیزا فاحتقر                                     او صفیا عالما بین المضر

               گفت پیغمبر که با این سه گروه                              رحم آرید ار ز سنگید و ز کوه

              آنکه او بعد از رئیسی خوار شد                               وآن توانگر هم که بی‌دینار شد

             وآن سوم آن عالمی که اندر جهان                              مبتلاگردد میان ابلهان



  • فاطمه ملازئی
۱۰
دی


درس پنجم
راستگویی

حکایت می شود که مردی پر از گناهان و عیب ها بود، پس بر اعمال بدش پشیمان شد و تلاش کرد که آن ها را اصلاح کند،پس نتوانست،پس به سوی مردی شایسته و نیکوکاری رفت، و از او درخواست نصیحتی کرد که او را از انجام گناهان باز دارد، پس او را به پایبند شدن به راستگویی نصیحت کرد، و برای این(در این باره) از او قولی گرفت، پس هر گاه که مرد خواست گناهی مرتکب شود، خود داری می کرد از او برای پایبند شدن به عهدش، تا اینکه به مرد شایسته دروغ نگوید، و با گذر روزها از شر گناهان و عیب ها رهایی یافت برای پایبند شدن به راستگویی. 

و حکایت می شود جوان دروغگویی بود،و در یکی از روزها در دریا شنا می کرد و تظاهر می کرد به غرق شدن و دوستانش را صدا زد: کمک،کمک...پس دوستانش به طرفش شتافتند تا او را نجات دهند،هنگامی که رسیدند به او، خندید به آنها؛ این کار را سه بار تکرار کرد،و دربار چهارم موج بالا آمد و نزدیک بود جوان غرق شود،پس شروع به صدا زدن دوستانش کرد،اما آنها گمان کردند که او دوباره دروغ می گوید.پس آنها به او توجه نکردند تا اینکه یکی از مردم به سویش شتافت و او را نجات داد.



پس جوان به دوستانش گفت:«نتیجه کارم را مشاهده کردم، پس نزدیک بود دروغم مرا بُکشد،پس هرگزازامروزبه بعد دروغ نخواهم گفت، و این جوان دیگر به دروغ گفتن باز نگشت.

خداوند می فرمایند:

ای کسانی که ایمان آوردیده اید از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید.(توبه:۱۱۹)

راستی با خداوند به وسیله اخلاص در کارها برای او متجلی می شود؛ و راستگویی با مردم آن است که بر دیگران دروغ نگوییم،

و پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرمایند:

«خیانت بزرگی است که بر برادرت سخنی بگویی که راستگویت پندارد و تو دروغگو باشید».

و امام علی علیه السلام می فرمایند:

«کسی چیزی را پنهان نکرد مگر اینکه در لغزش های زبان و همه جای چهره اش آشکار شد».

بنابراین دروغگو نمی تواند دروغش را پنهان یا انکار کند.

چه زیباست سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم:

به بسیاری نمازهایشان و روزه هایشان وحج شان وکارهای نیکشان و بانگ آرام نیایش شبانگاهشان نگاه نکنید و اما به راستگویی سخنانشان و امانت داریشان نگاه کنید.

  • فاطمه ملازئی
۰۵
دی

درس چهارم

تأثیر زبان فارسی بر زبان عربی

واژگان فارسی از عصر جاهلیت وارد زبان عربی شدند،کلمات فارسی زیادی به خاطر ورود ایرانیان به عراق و یمن وارد زبان عربی شده است،این کلمات مربوط می شود به بعضی از کالاها که عرب نداشتند مثل مُشک و ابریشم.و این انتقال شدت گرفت زمانی که ایران به دولت اسلامی پیوست.

و در عصر عباسی نفوذ زبان فارسی افزایش یافت هنگامی که ایرانیان در بر پا داشتن دولت عباسی دست داشتند مثل ابومسلم خراسانی آل برمک شرکت کرده اند و ابن مقفع در این نقش بزرگی در این تأثیر داشت،پس تعدادی از کتاب های فارسی مثل کلیله و دمنه را به عربی ترجمه کرده است،فیروز آبادی لغت نامه معروفی به نام قاموس دارد که واژگان بسیاری را به عربی در بر دارد.ودانشمندان عربی و فارسی ابعاد این تأثیرات را در پژوهش های خود بیان کرده اند،دکتر تونجی کتابی که کلمات فارسی عربی شده را در بر دارد تألیف کرده وآن را«معجم معربات فارسی در عربی» نامیده است.


اما کلمات فارسی که وارد زبان عربی شده اند صداها و وزن هایشان دگرگون شده است،و عرب ها بر اساس زبان خودشان آن را به زبان می آورند،پس حروف فارسی«گ،چ،پ»که در زبانشان نیست به حروف نزدیک به مخارج آنها تبدیل کرده اند؛

مثل:

پَردیس---- ِفردَوس،        مِهرگان---- مِهرَجان       چادُرشَب ---- شَرشَف و......

و کلمات دیگری از آنها بر گرفته اند،مثل«یَکنِزونَ» در آیه(......یکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّة...)از کلمه«گنج»فارسی آمده است.

ما می دانیم دادوستد کلمات در بین زبان ها در جهان امریست طبیعی که آنهارا غنی می کنددر شیوه ها و بیان،و نمی توانیم زبانی را پیدا کنیم که بدون واژه ها وارد شده باشد؛تأثیر زبان فارسی بر زبان عربی قبل از اسلام بیشتر از بعد اسلام بوده است،اما بعد از ظهور اسلام کلمات عربی در زبان فارسی به دلیل عوامل دینی تأثیر بیشتری داشته است.

فارسی

پارسی

  • فاطمه ملازئی
۰۵
دی

درس سوم

وسط چینشگفتی های مخلوقات

درآفرینش خداوند بیندیشد و درباره ی آفریننده نیندیشید.رسول الله صلی الله علیه وسلم

هرکس در آفرینش خدا بیندیشد،قدرت خدا را مشاهده می کند.

مرغ مگس:

آن  کوچکترین پرنده روی زمین است،طولش۵سانتی متر است،به طرف بالا و پایین وراست و چپ و جلو وعقب پرواز می کند،حرکت و ایستادن سریعش شگفتی را بر می انگیزد.مرغ مگس نامیده شد؛ زیرا صدایی به دلیل سرعت حرکت بالهایش ایجاد می کند،اگر تلاش کنی بالهایش را ببینی نمی توانی،آیا می دانی چرا؟چون بالهایش را دریک ثانیه تقریبا۸۰ بار حرکت می دهد.

تمساح:

روش عجیبی درتمیز کردن دندان هایش دارد،بعد از اینکه غذایش را خورد،کنار ساحل استراحت می کند،و یک نوع از پرندگان به اسم مرغ باران به او نزدیک می شود،و تمساح دهانش را باز می کند، و آن پرنده داخلش (داخل دهانش)می شود، و شروع به نوک زدن مانده های غذا از دهنش می شود،و بعد از اینکه کارش به پایان رسید سالم خارج می شود.

کرم خاکی:

وقی که چیز برنده ای به آن برخورد کند،و آن را به دو نیم تقسیم کند، یکی از آنها بدون سر و دیگری بدون دم،این دو نیمه رشد می کنند، تا هر یک از آنها کرم کاملی شود.


ماهی پرنده:

یک نوع از ماهی هاست که با حرکت دم قوی اش ازآب می پرد وبالای سطح آب پرواز می کند،طوری که باله های بزرگش را (دراز می کند)باز می کند مانند دو بال عمل می کند،.این ماهی ۴۵ ثانیه پرواز می کند سپس به سمت آب فرود می آید و داخل آن می شود.

دارکوب:

پرنده ای است که با منقارش حداقل ۱۰ بار در ثانیه تنه درخت را نوک می زند،وبه دلیل وجود دو عضو در سرش برای دفع ضربه ها،این سرعت به مغز کوچکش آسیب نمی رساند:اولی(عضو اول) بافتی میان جمجمه و منقارش و و دومی زبان پرنده است که داخل جمجمه اش می چرخد.

سنجاب پرنده:

پوست خاصی مثل چتر دارد باز می کند آن را هنگامی که از درختی به درخت دیگر می پرد، ومی تواند در یک پرش بیشتر از۱۵۰ قدم پرواز کند.

مار صحرا:

در وسط روز و هنگامی که ماسه ها پاهای کسی را که رویش حرکت می کند از شدت گرما می سوزاند، این مار دم خود را در ماسه قرار می دهد،و سپس مثل عصا می ایستد.وهرگاه پرنده ای روی آن بایستد آن را شکار می کند.


  • فاطمه ملازئی
۰۲
دی


درس دوم

صنعت تلمیع در ادبیات فارسی

همانا عربی زبان قرآن و احادیث و دعاها استو بسیاری از شاعران ایرانی از آن استفاده کرده اند و برخی از آنها ابیاتی آمیخته به عربی سروده اند و آن را ملمع نامیده اند؛بسیاری از شاعران ایرانی ملمعاتی دارند، از جمله حافظ شیرازی و سعدی و جلال الدین رومی معروف به مولوی .

ملمع لسان الغیب حافظ شیرازی

با دلی خونین نامه ای برای محبوم نوشتم که من روزگار را از دوری تو مانند قیامت دیدم.

از دوری اش صدها نشانه در چشم دارم اشکی در چشمانم نیست و این برای ما نشانه است.

هر چه تجربه کردم از جانب او به من فایده ای نرسیدپشیمانی برای کسی که آزموده را می آزماید روا است.

از طبیبی احوال محبوبم را پرسیدم گفت در دوری از او رنج است و در نزدیکی به او سلامت.

گفتم اگر زیاد به دوست مشغول شوم مورد سرزنش قرار می گیرم به خدا قسم هیچ عشقی را بدون ملامت ندیده ام.

حافظ در عوض دادن جان شیرین، خواستار جامی شده است تا اینکه کاسه ای از روی کرامت از آن بنوشد.


ملمع سعدی شیرازی

آب انبارها را از سوارانی که در بیابان ها تشنه هستند بپرس،تو قدر آب را چه می دانی و قتی که کنار آب فرات هستی.

شبم با دیدن روی تو مثل روز است و چشم با دیدن روی تو روشن می شود اگر از پیشم بروی شب و روزم یکسان می‌شود.

گرچه مدت زیادی انتظار کشیدم،اما امیدم را ازدست ندادم ، زمان گذشت ولی قلبم می‌گوید که تو می‌آیی.

من انسانی به زیبایی تو نه دیده ام نه شنیده ام، گر خمیر آفرینش تواز آب و گِل است حقیقتا آغشته به آب زندگانی است.

شب های تاریک من به امید دیدن تو صبح می شود که همانا  گاهی چشمه حیات در تاریکی‌ها جستجو می‌شود.
پس چقدر زندگی‌ام را تلخ می‌کنی در حالی که تو حامل شهد هستی، از دهان شیرین تو جواب تلخ شنیدن زیباست.

عاشق روی تو بودن برای ما فقط این پنج روزه عمر دنیا نیست بوی عشق را خواهی شنید اکر کفنم را ببویی.
هربا نمکی را آنچنان که دوست داری و راضی هستی، توصیف کردم،ستایش های تو را چگونه بیان کنم که فراتر از وصف کردن هستی.
هم از تو می‌ترسم و هم به تو امید دارم،هم از تو به دیگری پناه می‌برم و هم به تو نزدیک می‌شوم.که هم دام بلایی وهم کلید نجات.

به خواست دشمن از چشم دوست افتادم(بی ارزش شدم)،دوستانم مرا ترک کردند همان طور که دشمنانم می‌خواستند.

شگفتا شرح نامه جدایی سعدی بر تو تأثیری نمی گذارد،که اگر به پرندگان شکایت می‌بردم، در آشیانه خود ناله سر می‌دادند.

  • فاطمه ملازئی
۰۲
دی


درس اول

پندهای ازشمند

پدران و مادران دوست دارند فرزندانشان را در بهترین حالت ببینند،و بنابراین همیشه آنها را به صفات خوب و کارهای شایسته راهنمایی می کنند، مانند اخلاق نیک،و یادگیری دانش ها و مهارت ها و هنرهای سودمند و دوری از فرومایگان و نزدیکی به شایستگان، و توجه به ورزش،و مطالعه ی کتاب ها، و احترام به قانون و صرفه جویی در مصرف برق، و تغذیه مناسب، و صفات و کارهای دیگر...

و در قرآن کریم« لقمان حکیم» را می بینیم که به پسرش پندهای ارزشمندی تقدیم می کند،و این یک الگوی پرورشی است تا به وسیله آن همه جوانان هدایت شوند.و در قرآن کریم آمده است:

اى پسر من نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند باز دار و بر آسیبى که بر تو وارد آمده است‏ شکیبا باش این [حاکى] از عزم [و اراده تو در] امور است،و از مردم رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو همانا خداوند هیچ خودپسند فخرفروش را دوست ندارد،و در راه‏ رفتن خود میانه‏ رو باش و صدایت را آهسته ‏ساز که بدترین صداها صدای خران است. لقمان:۱۷تا ۱۹

خداوند کسی را که وقت نماز را حفظ می کند(مراقب نماز در اول وقت باشد)دوست دارد،پیامبرصلی الله علیه وسلم فرموده است:

«مسلما نماز ستون دین است»


و ما باید مشتاق کارهای نیک،و بازدارنده ی کار زشت،و برسختی ها و مشکلات شکیبا باشیم؛و براستی آن از کارهای مهم است.و ما باید در برابر اساتیدمان و دوستانمان و همکارانمان و همسایگانمان و خویشاوندانمان و هر کسی که پیرامون ماست تواضع کنیم؛و امام کاظم علیه السلام فرموده است:«حکمت در قلب انسان متواضع ماندگار می شود،و در قلب انسان ستمگر ماندگار نمی شود.»

قطعا خداوند هر(هیچ) خودپسندی را دوست ندارد.بنابراین ما نباید بر دیگران تکبر کنیم؛قطعا خداوند متکبران را دوست ندارد،ما نباید صدایمان را بالاتر(بلندتر) ازصدای مخاطب ببریم.(بلند کنیم)؛و خداوند لحن سخن کسی را که صدایش را بدون دلیل منطقی بالا می برد به صدای خر تشبیه کرده است.

  • فاطمه ملازئی